شیراز

این وبلاگ شیراز است

شیراز

این وبلاگ شیراز است

نقشه شیراز

لینک نقشه :http://www.eshiraz.ir/shares/portal/shirazmap/shiraz.jpg 

گویش شیرازی

هر چند اسکلت الفبایی زبان فارسی در نوشتار و آهنگ اصلی واژه ها در گفتار طی قرن ها کم و بیش پا بر جا مانده، اما ساختار فرعی و اژه ها و جمله ها تحت شرایط اقتصادی و اجتماعی تحولات زیادی را گذرانده است . کلماتی که در فرهنگ مادی مردم زمینه استفاده نداشته مهجور و از رده خارج شده، کلماتی با قبول بعضی تغییرها به جا مانده و کلماتی بیگانه بی هیچ تغییر و شکل خارجی خوددر زبان فارسی کاربرد پیدا کرده است. بی شک پیش از آن که یک زبان به عنوان زبان رسمی در کشوری رایج شود، لهجه های محلی از ارزشی یکسان برخوردارند اما همین که زبانی استاندارد در سرزمینی به وجود آمد، از آن پس دیگر گویش های محلی ارزش های کاربردی و اجتماعی خود را در سطح وسیع کشور از دست می دهند.

با وجودی که گویش شیرازی پیوسته رنگ زبان رسمی مملکت رابه خود می گیرد. هنوز هم این لهجه با لهجه رسمی تفاوت هایی دارد و هنوز هم پاره ای واژه ها ، اصطلاحات و ترکیب هایی در این لهجه به گوش می رسد که برای غیر شیرازی بیگانه است. بسیاری از واژه هایی که در گویش شیرازی کاربرد دارند، دقیقاً با همان تلفظ و معنی معمول در شیراز در فرهنگ های معتبر ضبط شده است و نشانه درستی این گونه واژه هاست .

در این جا اشاراتی هرچند مختصر به برخی از ویژگی ها و قواعد لفظی این گویش داریم در لهجه شیرازی تکیه بر حسب نوع کلمه روی هجاهای فارسی مختلف است یعنی با تغییر محلی تکیه معنا تغییر می کند. البته این موضوع خاص لهجه شیراز نیست و زبان فارسی را شامل می شود برای مثال :

آقو با a کوتاه به معنی پدر و آقو باaa کشیده به معنای آخوند یا یک سید است. اصل کلی و عمومی در این گویش تلفظ هر چه ساده تر کلمات است به نحوی که عادت زبانی شیرازی ها ایجاب می کند. بنابراین اگر ما تمام اسامی ، افعال، قیود و .... این لهجه را بررسی کنیم، می بینیم ضمن این که درهر یک از این مقوله ها ساختار ثابتی دنبال می شود، هر جا عادت زبانی شیرازی ها ایجاب کرده، از آن ساختار ثابت عدول شده است برای مثال اغلب کلماتی که در فارسی رسمی به مصوت بلند ( a = ا ) ختم می شوند در گویش شیرازی به مصوت کوتاه( o= ـُ ) ختم می شوند مانند با : بو، بالا : بالو، بابا : بابو، حالا : حالو، کاکا: کاکو .

تمام کلمات مذکور چه به تنهایی و چه درترکیب با سایر کلمات این تغییر رادارند، اما کلماتی مانند پا، شفا با آنکه به مصوت بلند (a ) ختم می شوند به تنهایی تغییر را نمی پذیرند و فقط در ترکیب با سایر کلمات مصوت بلند پایانیشان تبدیل به مصورت کوتاه (o) می شوند. مثلاً : شفا اگر موصوف یا مضاف واقع شود می شود شفُ مصوت بلند (u) (او ) در آخر کلمه به عنوان معرفه ساز به کار می رود.

( مداد _ مدادو ) ( کتاب _ کتابو ) ( گاو_ گاوو).

همین مصوت معرفه ساز در کلماتی که به هاء بیان حرکت ( هاء غیر ملفوظ ) ختم می شوند. پس از حذف مصوت کوتاه(e) ( -ِ ) در آخر کلمه به (ow) تبدیل می شود :

( نامه _ نامو ) (شیشه _ شیشو ) ( خونه_ خونو) (شونه _ شونو)

در مورد صرف افعال، پیروی از دستور زبان رسمی معمول است و بازهم هر جا عادت زبانی شیرازی ایجاب کرده، صامت یا مصوتی دگرگون شده است .

(بشکن _ بوشکون ) ( می جویم _ موجورم )

ضمیر های اشاره ( این ) و ( آن) درگویش شیرازی به ( ای ) و (او) و جمع آنها به ( اینا) و ( اونا) تغییر پیدا می کند .ضمایر مفعولی مرا( من) ، ترا( تر)، مارا ( مار)

ها در آخر کلمه بعد از الف در لهجه شیرازی از تلفظ ساقط می شوند:

(چاه_ چا) ( روباه _ روبا) ( شاه _ شا )( ماه _ ما )

(b = ب ) در آخر بعضی کلمات دو حرفه در گویش شیرازی تبدیْ به (ow) می شود.

( آب _ او ) ( تب _ تو ) ( لب _ لو ) می شود.

درتعدادی از کلمات که وسط آنها الف است موقع تلفظ الف تبدیل به واو می شود:

(ارزان_ ارزون ) (تکان _ تکون ) ( جان_ جون )

در شیراز هنوز مردم محله های قدیمی تر بیشتر به لهجه شیرازی سخن می گویند تا بقیه مردم مثلاً لهجه کسبه و اهالی دروازه سعدی، لب آب، دروازه قصاب خانه، دروازه شاه داعی الله .... تفاوت آشکار با لهجه اهالی و کسبه نقاط دیگر شهر دارد.

از نمونه واژه های رایج در شیراز

 
از نمونه واژه های رایج در شیراز :
 
آسیو = آسیاب

asiov

باریکلو = بارک لله

barikallo

برو بالو = برو بالا

boro balo

بو = بابا ، پدر

bovo

بونه = بهانه

bune

تارف = تعارف

tarof

توه = تاوه ،تابه

towe

تویدن = تابیدن

towidan

چپو = چپاول

capow

داتی = دهاتی

dati

آتیش= آتش

atish

آخرشو= آخرشب

axere sow

آفتو= آفتاب

aftov

آمو= اما

amu

ازب = ازبس که

azbe

افتیدن = افتادن

oftidan

اقد= این قدر

egad

اگه= اگر

age

اوبر= آن طرف

abar

اوتو = درآن اطاق

uto

اور = او را

ure

اورک = آورک ، تاب

owrak

اوسار= افسار

owsar

اوسن = آبستن

owsan

اوشن = آویشن

owshan

اوطو= آن طور

utowr

اوکله = آبگوشت کله، کله پاچه

owkalle

اوکی = آبکی

owaki

اوله (رو)= آبله (رو)

owle ru

اوله مرغون = آبله مرغون ( مرغان)

owle mor gun

پاشدن= بلند شدن

po shodan

اووختا= آن وقت ها

uvaxta

اووختال = آن وقت تا به حال

uvaxtalo

او یاری کردن = آبیاری کردن

ow yari kerdan

ای شم _ آهای ، با شما هستم

oy somo

ای طو= این طور

itow

اینه= آینه

oyne

بادبادک = بادکنک

bad badak

بادبیزن = بادبزن

bad bizan

باقله = باقلا

baggele

بالخونه= بالاخانه

balxune

ب ت= با تو

bato

ب دونه = به دانه

be dune

ب ز = بهتر از

baa ze

بس = بست است، کافی است

basse

بض = بعض

baaze

بکری = بکرایی (یکی از مرکبات)

bakroy

بون= بام

bun

پخشه = پشه

paxse