شیراز، نامی خیال انگیز
در افسانه ها آمده است که شیراز فرزند تهمورس (از پادشاهان سلسله پیشدادیان) شهر شیراز را تأسیس کرد و نام خود را بدان بخشید. به روایتی دیگر، نام این دیار، "شهرراز" بوده که به اختصار شهر از و شیراز خوانده شده است.
در حالی که بر اساس تحقیقات "تدسکو" شیراز به معنای مرکز انگور خوب است، "ابن حوقل"، جغرافی دان مسلمان قرن چهارم هجری، علت نامگذاری شیراز شباهت این سرزمین به اندرون شیر می داند، چرا که به قول او عموما" خواربار نواحی دیگر بدانجا حمل می شد و از آنجا چیزی به جایی نمی بردند. و بالاخره بنا به نوشته کتاب "صورالاقالیم"، از جهت وجود دام های بسیار در دشت شیراز، آنجا را "شیرساز" نامیده اند.
باری، بیش از هر چیز نام زیبا و سحرانگیز شیراز که واژه ای فارسی است، بهترین گواه بر این باور است که برخلاف پندار پاره ای از جغرافی دانان مسلمان، تأسیس این شهر به قرن ها قبل از ورود اسلام به ایران باز می گردد، شیراز، هم اکنون نیز در محل تقاطع مهمترین راه های ارتباطی شمال به جنوب و شرق به غرب کشور است و این موقعیت در ادوار قبل از اسلام شاخص تر بوده، چرا که در عهد هخامنشیان، شیراز بر سر راه شوش (پایتخت هخامنشی) به تخت جمشید و پاسارگاد بوده و در عهد ساسانیان راه ارتباطی شهرهای بسیار مهمی چون بیشابور و گور با استخر، از جلگه شیراز می گذشت. در نتیجه مسلم است که چنین محل حاصلخیز و خوش آب و هوایی که در تقاطع مسیرهای مهمی که برشمرده شد، قرار داشته، هرگز خالی از آبادی و سکنه نبوده است. وجود آثار قدیمی مانند قصر ابونصر در حوالی شیراز که قدمت آن به دوره اشکانیان می رسد و نقوش برجسته برم دلک، (در چندکیلومتری شرق قصر ابونصر) که از آثار دوره ساسانی است و قلعه بزرگ بندر (فهندر، پهندر، قهندز، کهندژ) در سمت شرق تنگ سعدی و چند نقش برجسته در دهکده گویم در چهار فرسنگی شمال غرب شیراز و همچنین پیدا شدن سکه هایی در ضمن حفاری های قصر ابونصر، که بر آنها با خط پهلوی نام شیراز نقش بسته است، جملگی بر وجود شهر یا بلوکی به نام شیراز، در همین محل در دوران قبل از اسلام دلالت دارد.
علاوه بر آنچه گفته شد، کاوش های باستان شناسی در تخت جمشید، به سرپرستی کامرون در سال 1314 ه.ش، به پیدایش خشت نبشته هایی انجامید که بر روی چند فقره از آنها نام شیراز مشخص بود. بدین ترتیب می توان احتمال داد، این وادی که در عهد رونق تخت جمشید، آبادی کوچکی بیش نبوده است، بعد از انهدام پایتخت هخامنشیان، سمندروار از دل خاکستر آن دیار برپا خاسته است.
آخرین کلام این که در اشعاری از شاهنامه فردوسی، استاد حماسه سرای طوسی، به مناسبت هایی از شیراز یاد شده، مثلاً راجع به شیراز در عهد کیانیان آمده است:
و در مورد شیراز، در روزگار اشکانیان، چنین مطالبی ذکر شده است:
و بالاخره اینکه در عهد پیروز و قباد ساسانی، سپهبد ایران، "سوفرای" از اهالی شهر شیراز بود
استخری در کتاب مسالک و ممالک که در نیمه اول قرن چهارم هجری تألیف شده است، راجع به آثار و بقایای فرهنگی قبل از اسلام، در شیراز می گوید:
شیراز قلعه ای به نام شاه موبد دارد. وی همچنین از دو آتشکده به نام های کارستان و هرمز در آن سرزمین یاد می کند.
باری در مجموع گفتار استخری که شیراز سیزده ناحیه (طسوج) دارد که در هر کدام از آنها قراء و کشتزارهایی موجود است که متصل به هم قرار گرفته اند. و نیز نظر ابن بلخی که در روزگار ملوک فرس، شیراز ناحیتی بود و حصاری چند بر زمین، می تواند روشنگر قدمت شیراز، به عنوان یک سرزمین مسکون آباد (و نه یک شهر بزرگ) باشد... .
همهچیز در شیراز، شهرعرفان و رازهای جاویدان ، زیبا و جاوداناست.
لهجهشیرین مردمانش،آفتاب پسین دلگشایش، کوچه پس کوچههای بافت قدیم با تمام خانههای تاریخی، گلهای بهاری، سعدی، حافظ و باغ جهان نمای آن، همه جایش دلپذیر است.
نمیشود در اردیبهشت ماه بود و بهارشیراز را یاد نکرد.
نمیشود از روز شیراز گفت اما مناظرشگرف و زیبای آن را ندید و از دلتنگی برای زیباییهای این شهر نگفت.
دلتنگی برای تاریخ نهفته در دل شیراز،دلتنگی شیرینیاست،باید گامهایتان را آهستهآهسته در کوچههای تنگ و باریک بافت قدیم شیراز آنگونه بردارید تا مباداخاطرروح بزرگ پدران ومادرانی کهبههزارانسالبعدازخ ود،می اندیشیدهاند، آزرده شود.
حالا حالاها باید لابه لای برگ برگ تاریخ قدمت شیراز بمانی تا زیبایی بهار شیراز، رستاخیز رنگهای بهار باغهای جهان نما و ارم، خنکای نسیم شبهای دروازه قرآن و هوای عطرآگین درختان کوچه گلخون قصردشت شیراز را بتوانی با جان دل درهم بیامیزی.
یا باید لهجهشیرازی بلد باشی یا علاقهمند باشی، نمیشود پله پله، قدمهایت را در پلکان سنگفرش تاریخی نارنجستان قوام یا خانه زینت الملک بر داری تا آیینه کاری و زیباییهای خاص این باغ را ببینی اما شعر معروف سمندری را زمزمه نکنی و مطمئن باشی که از بهار شیراز لذت میبری.
"بلبل تو کوچا،تو پس کوچا غزل میخونه ، شعرای ترحافظ میچکه از سر چنگش عطر گلیاس بانسترن، بهار نارنج، هی سر میکشهاز تو خوناهای وازو ولنگش." بهارنارنج شیراز، صحنههای بدیع آرامگاه حافظ، سعدی، شاهچراغ، عفیفآباد، دلگشا و بلوار چمران را هیچگاه بدون مناظر تاریخی ارگکریمخانی، مسجدوکیل، عمارت کلاهفرنگی، بازار وکیل و سرایمشیر نخواهید، زیباییهای شیراز با وجود همه ویژگیهای منحصربهفرد شیراز است که معنا مییابد.
آنان که شیراز قدیم دربافت تاریخی اینشهر را میشناسند، دوست دارند وسعت حدود ۳۷۰هکتاری بافت تاریخی و قدیمی شیراز که درمحدوده مرکز و جنوب شرقی این شهر واقع شده را قدم به قدم طی کنند و نگذارند گذر زمان، تاریخ را از ما عبور دهد.
مهمترین مراکز مذهبی شهر و قسمت عمدهای از بناها و مجموعههای با ارزش تاریخی در این محدوده واقع است که وجود ۴۰۰اثر باارزش و نیز هشت دروازه و ۱۲مرکز محله و چندین محور فرهنگی از دورههای مختلف، تاریخ این منطقه را پیش روی ما قرار داده است.
آرامگاه سیبویه، آستانه حرم سید علاءالدین حسین(ع)، ارگ کریم خان زند ، بقعه بیبی دختران، بازاروکیل، باغ نظر(کلاه فرنگی)، حمام وکیل، خانه منطقی نژاد(موزه آواها و نواها)، خانه سعادت( موزه خاتم)، خانه فروغالملک (موزه هنر مشکینفام) و خانه صالحی ( موزه لباس ) تنها بخش کوچکی از تاریخ و گنج بزرگ پنهان در دل شیراز قدیم است.
خانهنصیرالملک، خانه زینتالملوک (موزه تاریخفارس)،سیدتاجالدین غریب(ع)، شاهچراغ (ع)، کلیسای ارامنه، مدرسه خان، مسجدهای جامع عتیق، وکیل، مسجد نو، مشیر، نصیرالملک و نارنجستان قوام ازجمله دیگر گوهرهای تاریخ در بافت قدیم شیراز است.
و اما پیشینه و تاریخچه شکلگیری شیراز، نمیشود از شیراز گفت اما تاریخش را نگفت، براساس آنچه در دیباچه اقلیم پارس آمده، نام شیراز در الواح گلی که در تختجمشید کشف شده، مذکور است و معلوم میشود در دوران هخامنشی یکیاز کارگاههای وابسته به کارهای ساختمانی تخت جمشید در ناحیه شیراز واقع بوده است.
در دوره ساسانیان نیز از وجود یک آتشکده و یک قلعه در این محل ذکری شده است.
شهر کنونی شیراز بنا به گفته مورخان و نویسندگان متعدد قدیم در سال ۷۴ هجری (۶۹۳میلادی) بهوسیله محمد( برادر حجاج بن یوسف ثقفی) که آنزمان والی فارس بود بنا گشت و بتدریج رو به آبادی رفت و جایگزین شهر استخر شد.
تا اینکه درسال ۴۳۷هجری ( ۱۰۴۹میلادی) ابوکالنجار فرزند عضدالدوله شهر باستانی استخر را که قرنها مرکز سرزمین پارس و دارای بیشاز ۱۵۰۰سال تاریخ پر از حوادث و نشیبوفراز بود، به کلی منهدم گردانید و مردم آنرا به شیراز کوچ داد.
قدیمیترین قسمت شهر شیراز نواحی جنوب شرقی و مشرق آن است که بنای مسجد جامع عتیق نیز در آن قسمت جای دارد و در دورههای بعد بتدریج قسمتهای دیگر از شمال و مغرب بر آن افزوده شده است.
شیراز دردوره کریمخان زند( ۱۱۷۹تا ۱۱۹۳هجری) رونق و آبادی فراوان یافت و هم اینک پس ازطی زمانهای مختلف،بهعنوان یکیاززیباترین شهرها،طنازی هایش را برای جهانیان بر منصه ظهور گذاشتهوکمتر ایرانی و غیر ایرانی را میتوان سراغ داشت که نام شیراز جنت طراز را نشنیده باشد.
ورودی شهر شیراز از شمال یعنی از سوی اصفهان و تهران، دو کوه روبروی هم قرار دارد و به نام تنگ الله اکبر معروف است.
دروازه قرآن، همین جاست و هم اینک باطراحی زیبایی که در بخش زیباسازی این بخش صورت گرفته، به ویژه در کنار آرامگاه خواجوی کرمانی که دراین محل قرار دارد، زیباییهای منحصربه فردی را پیش روی گردشگران میگذارد.
درتاریخ میخوانیم که همواره بر فراز دروازه قرآن نسخهکلامالله درون اتاق و صندوقی قرار داشتهاست، بنای اصلی دروازه قرآن بنای سنگی قدیمی منسوب به عضدالدوله دیلمی بود و نسخه قرآن خط ثلث عالی نیز منسوب به ابراهیم سلطان فرزند شاهرخ تیموری در اتاق بالای آن قرار داشت.
درسال ۱۳۱۵شمسی برای گسترش راه عبوری در اینمحل، این بنایتاریخی تخریب شد و چند سال بعد شادروان حسین ایگار بنای کنونی دروازهقرآن را کمی پایین تر از محلدروازه قرآن قدیم ساخت و با این اقدام پسندیده خود، سنت خوب شهر شیراز را احیا نمود.
کمتر اهل دلی را میتوان در ایران و سایر شهرهای دنیا پیدا کرد که یا به شیراز نیامده باشد یا اطلاعاتی از شیراز، عرفان، فلسفه، زیبایی و طراوت و تاریخ این شهر نشنیده باشد.
مرور شعرهای شاعران برجستهخود نشانگر اهمیتیاست کهشیراز ازگذشته تاکنون داشته است.
شیراز که شهر وفا کوی مردمی است، تنها نه من که مردم دنیا ستودهاند، به واقع میتوان این بیت احمد گلچین معانی را نیز دوباره تکرارکرد که: شیراز شهر عشق و وفا کوی مردمی است، زان رو دلم به جانب شیراز میکشد.
سعدی اگر در باب اهمیت و زیباییهای شیراز گفتکه " نه لایق ظلماتست بالله این اقلیم، که تختگاه سلیمان بدست و حضرت راز"، حافظ نیز شیراز را بیحظ نگذاشت و در ردیف دیگر اشعار مرتبط با شیراز، اینچنین دین خود را در قبال وطن خویش بیان کرد: به شیراز آی و فیض روح قدسی، بجوی از مردمصاحب کمالش.
شیراز همواره برایشاعران غیرشیرازی نیز جالب بوده است، ملکالشعرای بهار میگوید: هست رازی ازلی در دل شیراز نهان، خرم آن روز که من بر سر شیراز رسم.
باباکوهی،آرامگاههای سعدی و حافظ، خواجوی کرمانی، چهل تن، هفت تن و تخت ضرابی، چاه مرتاض علی و گنبد عضد، بقعه شاه میرعلی بن حمزه، شاهچراغ، ارگ کریمخانی، موزه پارس و عمارت کلاه فرنگی که مزار کریمخان را نیز درون خود جای داده، مسجد وکیل، حماموکیل، بازار وکیل، مدرسه خان، مسجد نو،بعقه سید میرمحمد برادر احمد بن موسی، مسجد جامع عتیق، آستانه سید علاءالدین حسین، آبشخاتون (خاتون قیامت)،آرامگاه سیبویه، کلیسایارامنه، دیوانخانه وحسینیه قوام تنها بخشهای اندکی از داشتههای تاریخی شیراز است که همه بشریت را به سوی خود فرا میخواند.
نمیشود از تاریخ شیراز گفت، اما باغهای معروف شیراز را فراموشکرد، باغ هایی که در عین زیباییهای هر فصل، عمری از تاریخ این شهر را نیز بر دوش میکشند، باغهای جهان نما، تخت، دلگشا، ارم، خلیلی، عفیف آباد (باغ گلشن)، نارنجستان و باغ جنت.
باز نمیشود از شیراز گفت، اما اطراف شیراز را فراموش کرد، حاشیههایی که تاریخ سترگ این سرزمین را همچنان در نام و آثار خود دارند، ازاین جمله می توان به قصر ابونصر در شرق شیراز، برم دلک، نقش بهرام واقع درگویم و مسجد بردی و پیربناب نام برد.